دولت شهید آیتالله رئیسی به رغم عمر نسبتاً کوتاه موفق شد به یکی از پیچیدهترین چالشهای حکمرانی کشور، یعنی گرفتاری ساختار اجرایی در میانه دوگانههای کاذب پایان دهد و بدین ترتیب ریل حکمرانی را اصلاح کند. این دوگانهها گاه برساخته رسانهها بوده و گاه از دل تئوریهای وارداتی حوزه اندیشه سیاسی رشدونمو کرده بود. در طول سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۴۰۰ مجموعه متنوعی از دوگانههای سیاسی در فضای دانشگاهی و رسانهای مطرح شد که با مشغولسازی توان کشور عملاً موجب فرصتسوزی شد. هرچند در ساحت تبیین و نظر، بطلان بسیاری از این دوگانهها پیشتر به اثبات رسیده بود، اما حضور آیتالله سیدابراهیم رئیسی در مسند ریاست جمهوری و مشی سیاستورزی او را میتوان تجلی عملی پایان یافتن مجادله بیهوده بر سر چنین دوگانههایی دانست. چهار وجه مهم این دوگانههای باطل را چنین میتوان برشمرد: ۱- دوگانه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی: بعد از پایان جنگ تکنوکراتها با طرح این دوگانه کوشیدند بقای جمهوری اسلامی را در گرو دست کشیدن از آرمانهای انقلاب اسلامی معرفی کنند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم چنین تعارضی را بیمعنا دانسته و تصریح کردند: «انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریه نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.» رویکرد دولت سیزدهم در حوزههای مختلفی از جمله سیاست خارجی نشان داد که میان انقلابیگری و نظامیافتگی تعارضی در واقع وجود ندارد و میتوان هم آرمانهای انقلاب اسلامی را تعقیب کرد و هم در قامت یک دولت- ملت متعارف در صحنه سیاست بینالملل بازیگری کرد. ازاینرو میتوان رویکرد این دولت را در ام, ...ادامه مطلب