برای رزمندگان کرمانی و کلاً منطقه جنوب شرق کشور، نام «حاج قاسم» از دوره دفاع مقدس شناخته شده بود و محبوبیت او در میان همرزمانش به همان سالها بازمیگشت. اما وقتی سردار سلیمانی به تهران آمد و فرماندهی سرّیترین واحد سپاه، یعنی نیروی قدس را بر عهده گرفت، سایر ایرانیان چیز زیادی درباره او نمیدانستند و نوع مأموریتش هم همین را ایجاب میکرد که چیز زیادی هم کسی از او و کارش نداند. حتی زمانی که امریکاییها به افغانستان و عراق لشکرکشی کردند، او و یارانش مقابل امریکاییها مردانه، اما گمنام ایستادند و در داخل کسی نامی از آنها نبرد. این خود امریکاییها بودند که وقتی از جهاد و پایمردی او در منطقه به ستوه آمدند، نام او را نه به عنوان یک قهرمان بلکه بهعنوان یک «مانع مزاحم» مطرح کردند و تازه عدهای - آنهم نه همه مردم- با نام و مسئولیت او در حدی مبهم آشنا شدند.یک دهه بعد، اما حاج قاسم روستاییزاده برخاسته از «قناتملکِ رابر» کرمان، آوازهای شگفتآور نهتنها در منطقه، بلکه در سطح بینالمللی یافت و به محبوبیتی فوقالعاده در میان هموطنانش دست پیدا کرد. آیا محبوبیت فوقالعاده او ناشی از عملیات رسانهای و تبلیغاتی بود؟ برای پاسخ کافی است به بازتاب تصویر او در قاب رسانهها بنگرید. در طول سالهای متمادی مسئولیت او بر یکی از حساسترین نهادهای کشور، شاید ظاهر شدن او در برابر دوربین و میکروفن رسانهها، معدود و انگشتشمار باشد. در زمانهای که بسیاری تقلا میکنند که جلوی دوربینها بیایند و حتی برای آن پولهای گزافی خرج میکنند، سردار سلیمانی از دوربینها گریزان بود. این البته بهرغم آن بود که بهشدت مردمی بود و مثلاً همشهریان کرمانیاش هر سال او را از نزدیک در قامت خادم اهلبیت در روضههای بیتا, ...ادامه مطلب