یکی از اصلیترین چالشهای مدیریت راهبردی فرهنگی، انتخاب میان نگاه فعال و ابتکاری و یا انفعال و دنبالهروی در طراحیها و برنامهریزیهاست. مسئله این است که آیا سیاستگذار فرهنگی باید به دنبال تسری یک یا مجموعهای از «هنجارها و ارزشها» باشد یا آنکه خود را در این حوزه فاقد مسئولیت بداند و خنثی و یا حتی دنبالهرو دیگران باشد؟ هرچند چنین امری در نگاه تربیتی اسلامی تقریباً واضح و مبرهن است، اما لیبرالها معمولاً سعی میکنند بر ضرورت بیطرفی در مدیریت فرهنگی تأکید نموده و در هنر بیشتر بهجای محتوا، قالب را برجسته کنند. اما در واقع خودشان هم در عمل به این ادعا پایبند نیستند. در جهان غرب و بسیاری دیگر از کشورها که لزوماً دینی یا ایدئولوژیک هم نیستند، هنجارها و ارزشهایی نوشته یا نانوشته وجود دارد که حکومتها از ترویج آنها حمایت کرده و حتی با تخطیکنندگان از آن برخورد میکنند. اینکه حکومت مروج طیفی از ارزشها و هنجارها باشد تقریباً جهانشمول است، اما اختلاف بر سر مصادیق آن است. بهعنوان نمونه در بیشتر کشورها استعمال مواد مخدر تخلف یا جرم و نیز یک ضدارزش است و هیچکس به نام «آزادی» و «حریم خصوصی» آزاد نیست که این مواد را در جامعه توزیع و یا در ملأعام مصرف کند. چرا استعمال مواد مخدر برای حکومتهای لیبرال و غیرلیبرال عادی انگاری و جزو حقوق طبیعی بشر قلمداد نشده است؟ چرا حکومتهای غربی به خود اجازه میدهند در مسیر دسترسی معتادان به مواد مخدر اختلال ایجاد کنند و هیچکس از روشنفکران در غرب به خاطر این اجبار دولتها را تقبیح نمیکند؟ گاه گفته میشود، چون اکثریت مردم مواد مخدر را قبیح میدانند، بنا بر قاعده دموکراسی این اجبار وضع شده است. اگر اینطور است چرا اغلب کشورهای اروپا, ...ادامه مطلب